تولد يا رؤیت هلال ماه؟

۰
۱۶
۱۴۰۲-۰۲-۰۱
زمان مطالعه: ۷ دقیقه
۱۴۲۲ بازدید

ماه قمری همزمان با تولد هلال ماه، حلول کرده و نو می شود. در گذشته که زمان دقیق تولد هلال ماه قابل تشخیص نبوده، تنها راه ممکن برای آگاهی از تولد هلال ماه، رؤیت و دیدن با چشم سر بوده است و مردم باید منتظر می ماندند تا ماه پس از تولد به مرحله ای از بلوغ برسد که قابلیت رؤیت پیدا کند و بشود با استهلال، از حلول ماه جدید با خبر شد
اما با پیشرفت‌هایی که هم اکنون در علم نجوم حاصل شده زمان دقیق تولد هلال حتی سالها قبل از تولد هلال، قابل محاسبه بوده و محاسبات آن در دسترس عموم است
حال باتوجه به اینکه در روایات حکم وجوب و حرمت صوم روی موضوع رؤیت آمده و فرموده است صم للرؤية و أفطر للرؤية یعنی هنگام دیدن هلال ماه رمضان روزه بگیر و هنگام دیدن ماه شوال روزه نگیر این بحث مطرح است که آیا تمام موضوع حکم، همان تولد هلال است و رؤیت هلال صرفاً طریقیت داشته و هیچ مدخلیتی در موضوع حکم ندارد یا علاوه بر طریقیت، موضوعیت هم داشته و جزء دیگر موضوع است یعنی فقط درصورتی که از طریق رؤیت ثابت شود، موضوع حکم خواهد بود و ثبوت تولد هلال از راه های دیگر مثل محاسبات دقیق نجومی کفایت نمی‌کند
پس بحث در این است که موضوع حکم وجوب و حرمت صوم، صرفاً تولد هلال است یا علاوه بر تولد هلال، رؤیت هم جزء دیگر موضوع حکم است؟
در اینکه تولد هلال، موضوع حکم است شک و تردیدی نیست اما اینکه علاوه بر آن رؤیت هم، جزء دیگر موضوع این حکم باشد مشکوک و محل بحث است بنابراین کسانی که قائل به موضوعیت تولد هلال هستند نیازی به اقامه دلیل برای اثبات آن ندارند ولی کسانی که رؤیت را جزء دیگر موضوع می دانند باید اقامه دلیل کنند
و نیز در اینکه رؤیت، ماهیتی جز طریقیت ندارد جای هیچ بحثی نیست ولی اینکه این طریق، علاوه بر طریقیت، موضوعیت هم دارد یا ندارد محل بحث و اختلاف نظر است
بنابراین کسانی که برای رؤیت، موضوعیت قائل هستند باید برای اثبات ادعای خود دلیل متقن مولوی و حجت شرعی غیرقابل انکار ارائه کنند و در غیر این صورت به همان قدرمتیقن یعنی تمام الموضوع بودن تولد هلال و طریقیت رؤیت، اکتفا می شود و فتوا به موضوعیت رؤیت، افتاء بغیر علم و از مصادیق بدعت خواهد بود.
نهایت دلیلی که می شود برای اثبات موضوعیت رؤیت هلال ماه ارائه کرد دو دلیل است:

دلیل اول، استدلال به روایاتی است که رؤیت هلال ماه را موضوع حکم وجوب صوم در اول ماه رمضان و وجوب افطار در اول ماه شوال قرار داده و فرموده است صم للرؤية و أفطر للرؤية
به این بیان که آنچه در روایات موضوع حکم وجوب و حرمت قرار گرفته رؤیت هلال است نه تولد هلال پس معلوم می شود رؤیت موضوعیت دارد
پاسخ اینست که
اولاً موضوع واقع شدن رؤیت در کلام و گفتار به معنای موضوعیت داشتن رؤیت برای حکم شرعی صوم نیست
زیرا تمام قضایای حمليه دارای موضوع و محمول هستند و موضوع بودن در مقابل محمول ربطی به موضوعیت داشتن برای حکم شرعی ندارد در حقیقت رؤيتی موضوع در قضیه حمليه شده که ماهیتی جز طریقیت برای حکم شرعی ندارد
چه میفرمایید اگر شارع در نهی از شرب خمر مثلاً بفرماید اگر دیدی مایعی خمر است اجتناب کن
آیا به خود اجازه می دهید وقتی یقین دارید مایعی خمر است چشمان خود را ببندید و آنرا سر بکشید و به بهانه اینکه شارع فرموده اگر دیدی و دیدن و رؤیت موضوعیت دارد پس مجازم به نوشیدن؟
قطعاً چنین کاری نمی کنید و می گویید دیدن طریقیت دارد نه موضوعیت و مراد از دیدن، بودن است و معنای اگر دیدی خمر است اینست که اگر خمر بود
بنابراین معنای اینکه فرمودند هر گاه ماه رمضان دیده شد روزه واجب است اینست که هر گاه ماه رمضان بود روزه واجب است این دو جمله در حقیقت دو بیان از یک حقیقت است و صرف موضوع بودن رؤیت در گفتار نمی تواند دلیلی برای موضوعیت داشتن آن در حکم باشد
بنابراین اثبات موضوعیت رؤیت که طریق است، نیازمند دلیل نقلی مولوی است و صرف موضوع قرار گرفتن آن در کلام نمی تواند موضوعیت آن را در حکم مولوی شرعی اثبات کند

به علاوه، موضوعیت داشتن رؤیت برای حکم صيام معنای موجهی ندارد زیرا رؤیت ماه غیر اینکه طریقی برای اطلاع از حلول ماه جدید باشد خاصیت دیگری ندارد
آری در باب محرم و نامحرم جا دارد که شارع مقدس برای نگاه به نامحرم موضوعیت قائل شود و بفرماید نگاه به نامحرم حرام است زیرا نگاه به نامحرم علاوه بر طریقت می تواند آثار و نتایج زیانباری برای نگاه کننده و نگاه شونده داشته باشد ولی نگاه به ماه هیچ اثر و نتیجه ای جز طریقیت و اطلاع از ورود ماه جدید ندارد بنابراین معنا ندارد شارع مقدس برای آن موضوعیت قائل شود

ثانیاً در بسیاری از روایات رؤیت به معنای حصول یقین آمده است نه دیدن با چشم سر بنابراین یقین به تولد هلال از هر طریقی که حاصل شود موضوع حکم وارد شده در روایات است و اختصاصی به رؤیت ندارد زیرا یقین گذشته از اینکه طریقیت دارد، اعم از رؤیت است پس رؤیت با چشم سر بی موضوعیت می شود

عن أبي عبدالله ( عليه السلام ) قال : الصوم للرؤية والفطر للرؤية وليس الرؤية أن يراه واحد ولا اثنان ولا خمسون .

قال : صيام شهر رمضان بالرؤية وليس بالظن . . الحديث .

عن أبي عبدالله ( عليه السلام ) أنه قال : في كتاب علي ( عليه السلام ) : صم لرؤيته وأفطر لرؤيته ، وإياك والشك والظن ، فإن خفي عليكم فأتموا الشهر الاول ثلاثين

عن علي بن محمد القاساني قال : كتبت إليه وأنا بالمدينة أسأله عن اليوم الذي يشك فيه من رمضان ، هل يصام أم لا ؟ فكتب : اليقين لا يدخل فيه الشك ، صم للرؤية وأفطر للرؤية .

عن أبي عبدالله ( عليه السلام ) ـ في حديث ـ قال : إن شهر رمضان فريضة من فرائض الله فلا تؤدوا بالتظني

عن علي بن جعفر ، أنه سأل أخاه موسى بن جعفر ( عليه السلام ) عن الرجل يرى الهلال في شهر رمضان وحده لا يبصره غيره ، أله أن يصوم ؟ قال : إذا لم يشك فليفطر وإلا فليصم مع الناس

کتبت اليه ابوعمرو أخبرني يا مولاي أنه ربما اشکل علينا هلال شهر رمضان و لانراه و نری السماء لیست فيه علة و يفطر الناس و نفطر معهم و يقول قوم من الحساب قبلنا أنه یری في تلک الليلة بعينها بمصر و أفريقية و الأندلس هل يجوز يا مولاي ما قال الحُسّاب في هذا الباب حتي يختلف الفرض علي أهل الامصار و یکون صومهم خلاف صومنا و فطرهم خلاف فطرنا
فوقّع عليه السلام لاتصومن بالشک أفطر لرؤيته و صم لرؤيته

دلیل دوم برای اثبات موضوعیت رؤیت اینست که
حکم وجوب صوم در زمانی تشریع شده که ماه رمضان با رؤیت هلال آغاز می شده نه با تولد هلال
بنابراین ماه رمضان واقعی که با تولد هلال آغاز می‌شود موضوع حکم نیست بلکه ماه رمضانی که با رؤیت شروع شود موضوع حکم است
پاسخ اینست که
در زمان تشریع حکم صوم، از طرفی علم نجوم پیشرفت امروزی را نداشته و امکان شناخت علمی زمان تولد هلال ماه با این دقت و قطعیتی که هم اکنون هست نبوده است و از طرف دیگر طریق دیگری هم برای تشخیص تولد هلال ماه جز رؤیت با چشم سر نبوده و پر واضح است مادامی که نص صریح و روشنی مبنی بر موضوعیت رؤیت با چشم سر نباشد که نیست، وجود محدودیت و عجز علمی مردم در زمان تشریع حکم نمی تواند دلیل قانع کننده ای برای اثبات موضوعیت رؤیت باشد
معنای واقعی موضوعیت رؤیت این است که بگوییم دو تا ماه رمضان هست یکی ماهی که با تولد هلال آغاز می‌شود و دیگری ماهی که با رؤیت شروع می شود چنین فتوایی بدون وجود دلیل قاطع و صریحی نه تنها غیرقابل پذیرش بلکه قرار گرفتن در معرض احتمال ایجاد بدعت در دین و تشریع محرم است و از آنجا که بدعت در دین از أشد محرمات الهی است لازم است در مواردی که احتمال آن هم باشد احتیاط کرده و از فتوای بغير علم پرهیز شود
خصوصاً در این عصر که زمان دقیق تولد هلال ماه با انجام محاسبات علمی قابل تشخیص است و همه مردم هم می توانند به راحتی از آن اطلاع پیدا کنند چگونه می توانیم در روزی که ماه رمضان واقعی است و همه هم به آن یقین دارند فتوا به واجب نبودن روزه آن روز بدهیم؟
یا روزی را که ماه شوال واقعی است و همه مردم هم می دانند فتوا به وجوب روزه آن روز بدهیم؟

بنابراین باتوجه به اینکه ماه واقعی با تولد هلال آغاز می‌شود و تولد هلال، قدرمتیقن از موضوع است تا وقتی موضوعیت رؤیت، اثبات قطعی نشده باید موضوع احکام وجوب و حرمت صوم را همان ماه واقعی که با تولد هلال آغاز می‌شود قرار داده و به قدر متیقن از موضوع اکتفا و از افتاء بغیر علم پرهیز شود

سؤالی که ممکن است ابتدائاً به ذهن برسد این است که اگر ملاک شروع ماه، تولد هلال باشد نه رؤیت باید بپذیریم که تقریباً همه مسلمانان حتی خود پیامبر و ائمه علیهم السلام در شناخت اول ماه دچار اشتباه بوده و با خطای در تشخیص اول ماه تقریباً همه روزهای اول ماه های رمضان را به نیت رمضان روزه نگرفته و روزهای اول شوال را به نیت ماه رمضان روزه گرفته اند زیرا معمولا زمان تولد هلال یک روز زودتر از رؤیت آن است بنابراین هیچگاه به حکم واقعی خدا عمل نشده است
پاسخ اینست که احکام شرعی دارای دو مرحله کلی ثبوت و امتثال است مرحله ثبوت حکم خود دارای مراحلی است که شامل انشاء و فعلیت حکم می شود
بنابراين باید حساب مرحله انشاء و فعلیت حکم را از مرحله امتثال و تنجز حکم جدا کرد
اینکه خدا چه حکمی دارد غیر اینست که وظیفه من در مقام عمل و امتثال چیست
مثلا اگر حکم خدا اینست که بول نجس است و نماز باید با لباس و بدن طاهر خوانده شود آیا وظیفه من هم این است که در مقام امتثال از نجس واقعی پرهیز کنم یا وظیفه من اینست که به مقتضای حکم ظاهری  «کل شئ لک طاهر حتی تعلم أنه قذر» عمل کنم و تا وقتی یقین به نجاست ندارم در مقام عمل سختگیری نکرده و در عمل مصلحت تسهیل را بر مصلحت حکم واقعی مقدم بدارم؟
یعنی خداوند در مرحله فعلیت یک حکم واقعی دارد و در مرحله تنجز یک وظیفه ظاهری و ما مأمور به ظاهر هستیم نه واقع تا جایی که حضرت علی علیه السلام قبل از تخلی به لباس خود آب می پاشید تا حکم واقعی برای او منجز نشود
بنابراين اینکه تولد ماه فی الواقع در مرحله فعلیت، موضوعیت داشته است دلیل نمی شود که مردم هم مکلف به آن بوده باشند
آنچه مردم در مرحله تنجز، مکلف به آن بوده اند حکم ظاهری رؤیت بوده است زیرا رؤیت طریق منحصر برای احراز دخول در ماه جدید بوده ولی در عصر حاضر که دسترسی به موضوع حکم واقعی یعنی تولد هلال، از طریق محاسبات دقیق نجومی حتی از سالها قبل قابل تعیین و بسیار سهل تر از رؤیت با چشم سر است حکم ظاهری و واقعی بر هم منطبق شده و یک حکم بیشتر نداریم و آن هم عمل بر اساس تولد هلال است نه رؤیت.

نگارنده : حسین نوروزی

۰
۱۶

۰ دیدگاه ثبت شده